درود : آرایه سجع را تعریف کنید. و برای آن مثال بزنید.
پاسخ کاربر :
سجع، واژه یا واژگانی را میگویند که در آخر دو یا چند جمله، به دلیل هماهنگ بودن موسیقی ایجاد میکنند.
مثال:
الهی! عبدالله عمر بکاست، امّا عذر نخواست…. الهی! عذر ما بپذیر و بر عیبهای ما مگیر.
کلمات «بکاست» و «نخواست»، «بپذیر» و «مگیر» در جملات بالا با یکدیگر هماهنگ هستند و رابطۀ سجع دارند.
نکته.به اینگونه متون، متون مسجّع و به واژههایی که در پایان جملات ذکر میشوند و با یکدیگر هماهنگ هستند، واژههای مسجّع و به آهنگ برخاسته از آنها نیز سجع گویند.
درود : آیا کلمات سجع باید حتماٌ هموزن باشند؟ با مثال توضیح دهید.
کلمات مسجّع در صورتی که تنها، صامت و مصوّت پایانیشان با هم یکی باشند، میتوانند با یکدیگر سجع واقع شوند و لازم نیست که حتماً وزنشان با هم برابر باشد. به این نوع سجع، مطرّف گویند.
مثل: دوست و نکوست ـ بار و انبار
درود : آیا کلمات سجع حتماً باید با یکدیگر هم قافیه باشند؟
لازم نیست که کلمات مسجّع مانند کلمات قافیه، صامت و مصوّت پایانیشان با هم یکی باشد، بلکه تنها هم وزن و هم آهنگ بودن آن ها هم میتواند تولید سجع کند. به این نوع سجع، متوازن گویند.
مثال: مردم و دیوار ـ دست و پا
درود :
به سجعی که کلمات هم با یکدیگر هموزن باشند و هم همقافیه، متوازی گویند. مثل: پروانه و دیوانه
درود : جایگاه سجع در جمله کجاست؟ با مثال توضیح دهید.
واژههای مسجّع حتماً باید در انتهای جملات بیایند؛ مثلاً در واژههای «رحمت» و «نعمت» در عبارت زیر، سجع ندارند:
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده.
درود : آیا جملات مسجّع حتماً پشت سر هم می آیند؟
واژگان مسجّع قاعدتاً در جملههای متوالی ذکر میشوند امّا گاه به این شکل دیده میشوند و سجعشان درست است:
الهی دانایی ده که در راه نیفتیم و بینایی ده که در چاه نیفتیم.
دانایی و بینایی، راه و چاه: سجعها در جملههای غیرمتوالی آمدهاند.
درود : برای سجع چند مثال بزنید و آن ها را بررسی کنید.
به نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است و سلام او در وقت صباح، مؤمنان را صبوح است و مهر او بلا نشینان را کشتی نوح است.
روح و فتوح و صبوح و نوح: سجع مطرّف
ای جوانمرد! در این راه مرد باش و در مردی فرد باش و با دل پر درد باش.
مرد و فرد و درد: سجع متوازی
الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.
تأخیر و تقصیر: سجع متوازی
الهی عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.
باد و بیداد: سجع مطرّف
الهی، ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مؤمنان را گواهی، چه عزیز است آنکس که تو خواهی!
الهی و پناهی و راهی و گواهی و خواهی: سجع مطرّف
سلام.عزیز و لذیذ چه نوع سجعی دارند.